پشتیبانخانهنشانی ایمیل من

جواب به شبهات قرآنی

[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]

 RSS 

کل بازدید ها :

69905

بازدیدهای امروز :

6

بازدیدهای دیروز :

3


وضعیت من در یاهو

یــــاهـو


درباره من


لوگوی من

جواب به شبهات قرآنی


 اوقات شرعی


لوگوی دوستان



اشتراک

 


نوشته های قبلی

پاییز 1384


[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

بچه های مدرسه تاریخ دوشنبه 84/8/23 ساعت 7:59 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم


 اشکال


در اوائل سوره یوسف گفته شده که یوسف را برادرانش در سرزمین کنعان به چاه انداختند اما یعقوب از قضیه سر در نیاورد اما در سن پیری  بوی پیراهن یوسف را از مصر استشمام کرد و فهمید  که یوسف زنده است !!! چطور میشود که در نزدیکی او یوسف را به چاه میاندازند متوجه نمیشود اما بوی پیراهن او را از مصر استشمام میکند و متوجه میشود که یوسف زنده است ؟؟؟ آیا این نقض در گفتار ، نشان از خرافی بودن اصل قضیه ندارد ؟؟؟


 جواب


 در علم کلام در مورد پیغمبران الهی گفته شده : عصمت آنها ، معجزات آنها ، اطلاع یافتن از قضایای خارجی همه و همه از عنایات الهی است .


 اطلاع از قضایای خارجی نیز اینچنین است  یعنی اگر خداوند مصلحت بداند عنایتی کرده و پرده ها را بکنار میزند و از ورای قضایائی که اتفاق میافتد به آنان نشان میدهد و الا بمانند دیگر افراد خواهند بود .


خداوند متعال در یک وقت مصلحت دید که یعقوب از فرزندش یوسف اطلاعی نداشته باشد و در وقت دیگر مصلحت بر عکس آن بوده است .


 ملاحظه : این شبهه و جواب  را شاعر در قالب شعر نیز بیان کرده است ( با تصرف )  


        یکی پرسید زان گمگشته فرزند *** که ای روشن زبان پیرخردمند


 زمصرش بوی پیراهن شنیدی *** چرا در چاه کنعانش ندیدی؟


 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


بگفت احوال ما برق جهان است *** گهی پیدا و دیگردَم نهان است


 گهی در وادی اعلی  نشینم *** گهی بر پشت پای خود نبینم


 ماخذ : سلسله دروس تفسیر دکتر محمد علی انصاری ذیل تفسیر سوره یوسف



لیست کل یادداشت های این وبلاگ


 

[ خانه | مدیریت وبلاگ | شناسنامه | پست الکترونیک ]

©template designed by: www.parsitemplates.com